انقدر گشاد و گرمی که وقتی میرم توت هیچ احساسی نمیکنم ، کاپشن جون
یادش بخیر وقتی جنگ بودیم/ حاجی سیما رو لخت میکرد /سید میپرید رو مینا
اول با تف خیسش می کنم
بعد با دست سیخش می کنم
بعد می کنم توو
ما اینجوری سوزن نخ می کنیم
یه زنه جلوی یه ترکه لخت میشه میگه یه کاری کن که احساس کنم ، زنم
ترکه زود لباساشو در میاره، میگه همه اینهارو بشور و اتو کن
فقط به درد رخت خواب میخوری
پتوی گلبافت!!!
تنها طنین شبهای من ، صدای توستتنها تو هستی که در نیمهشب صورتم را نوازش میکنی
تنها دلیل شب بیداری من تو هستی
پشه